انگار ولگرد شده بودم…
انگار…
انگار ولگرد شده بودم…
به جستجوی نشانی ات به تمام جهان سر زدم اما نبودی…
به دور رفتم حتی به سرزمین خوشبختی در افسانه های پدربزرگ که حقیقت نداشت…
هیچ کس نبود…
انگار تو هم ولگرد شده بودی…
انگار ولگرد شده بودم…
انگار…
انگار ولگرد شده بودم…
به جستجوی نشانی ات به تمام جهان سر زدم اما نبودی…
به دور رفتم حتی به سرزمین خوشبختی در افسانه های پدربزرگ که حقیقت نداشت…
هیچ کس نبود…
انگار تو هم ولگرد شده بودی…
می گویند : سـاده نیست . . .
گذشتن از كسى كه گذشته هایت را ساخته و آینده ات را ویران كـرده ...!!!
امـا من گذشتم . . .
نمی نویسم …..
چون می دانم هیچ گاه نوشته هایم را نمی خوانی
چون…
نمی نویسم …..
چون می دانم هیچ گاه نوشته هایم را نمی خوانی
حرف نمی زنم ….
چون می دانم هیچ گاه حرف هایم را نمی فهمی
نگاهت نمی کنم ……
چون تو اصلاً نگاهم را نمی بینی
صدایت نمی زنم …..
زیرا اشک های من برای تو بی فایده است
فقط می خندم ……
چون تو در هر صورت می گویی من دیوانه ام.
"دیگر بهانه ات را نمیگیرم "
خیالت همه جا با من است
و زندگی زیباست
فقط از اینکه دیگران دیوانه صدایم میکنند
کمی آزرده ام
وقتی دیر رسیدم...
با دیگری دیدمت ...
فهمیدم گاهی ...
( هرگز نرسیدن بهتر از دیر رسیدن است.)
من برای تو چتری بیش نبودم....
....
باران که تمام شد فراموشم کردی...!
حرفه اضافه نمیزنم فقط ....
واااااااااای از وقتی که آدم دلتنگ یکی بشه..!!!!
پارسال با او زیر باران راه می رفتم
..
..
امسال راه رفتن او با دیگری را زیر باران اشک هایم یافتم
..
.
شاید باران پارسال اشک های کس دیگری بود...
بی هیچ بهانه تو را بخاطر آوردم...
دوست داشتن شاید همین باشد:"بی بهانه یاد کردن"
خاطرات خیلی عجیب اند
گاهی اوقات میخندیم به روز هایی که گریه می کردیم...!
گاهی گریه میکنیم یه یاد روز هایی که میخندیدیم...
تعداد صفحات : 4